مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

من و مانی

مانی جونم ببخش مثل قبلنا نمیتونم وبتو آپ کنم. اصلا فرصت نمیکنم. این روزا میری مهد کودک و خدا رو شکر خودت دوست داری. ضمن آموزش مثل کلاسهای نقاشی، ورزش، موسیقی و زبان انگلیسی،حسابی سرگرم هم میشی . چند تا دوست پیدا کردی که همش اسمشونو میگی مهرداد، سام، امیرعلی و پریا . گلاره جونم که مربیته و خیلی دوسش داری. ماشاله همچنان شیطونی و پر از انرژی. یه وقتایی کار بد میکنی من ناراحت میشم خودتو لوس میکنی میایی پیشم با قیافه مظلوم میگی ناهیدددد جووون با من دوست میشی؟!  ناهید جووون عصبانی نباش خب؟  اونوقت محکم فشارت میدم تو بغلم که جیغ میکشی بعد میگی به بابااااام میگممممم  دیروز با هم رفتیم سینما، مدرسه موشها رو دیدیم که خوش...
9 شهريور 1393

پسر یعنی...

پسر یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین  اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک پسر یعنی عاشق موزیک و موسیقی بودن یعنی پسرونه رقصیدن و کلی صداهای پسرونه ی دیگه موقع شنیدن آهنگ و سر و گردن چرخوندن  پسر یعنی رقص هلکوپتری و رپی یعنی عاشق آهنگ های ریتمیک خارجی بودن پسر یعنی یه کمد پر از لباسهای پسرونه و شلوارک و شلوارهای بگی و رپی و لباسهای طرح بن تن و بتمن و انگری برد و باب اسفنجی پسر داشتن یعنی دست نوازش کشیدن محکم رو صورت مادر و گفتن نازززززززززززززززی پسر یعنی تند تند بزنه رو شونه مامان و یک ری...
8 شهريور 1393
1